در آخرین روزهای گرم تیرماه سال ۱۳۶۰ بوده که صدای نوزادی که در قنداق سفید پیچیده شده بود سکوت سالن بیمارستان سینا را شکست و افرادی که در انتظار این لحظه ساعت ها پشت اتاق زایمان بودند را به شگفت و خوشحالی واداشت. روزهای زیادی از آن تاریخ و لحظه سپری شد و در یکی از روزهای گرم مرداد ۱۳۶۲ صدای گریه ی همان کودک سکوت سالن همان بیمارستان را مجددا شکست و همراهان کودک را که پریشان و درمانده نمود. بلی گریه ی آغازین زندگی کودک اطرافیان را به سراسر شور و نشاط و هلهله کشاند و گریه ی از دست دادن مادر پریشانی و درد بر وجود اطرافیان وارد نمود
سالها از آن دوماجرا میگذرد و من آن کودک فرسنگها دور از زادگاهم و مزار مادرم با یاد و خاطرات گذشته روزگار میگذرانم. از مهر مادری و عشق ناب مادری چیزی به جز یک پیرهن یادگاری نزد خود ندارم. سالروز تولدم مبارک مادرم